معنی رمان بالزاک

حل جدول

رمان بالزاک

چرم ساغرى

مادام بوارى


رمان اونوره دو بالزاک

بابا گوریو

مادام بوارى


اثر بالزاک

سزاربیروتو, زن سی ساله, سرهنگ شابر

لغت نامه دهخدا

بالزاک

بالزاک. (اِخ) (اونوره دو بالزاک) از داستان نویسان بسیار معروف فرانسه که در سال 1799 م. در شهر تور متولد شد و بسال 1850 در پاریس درگذشت. نام واقعی خانوادگی او بالسا بود. او در کالج واندوم تربیت شد و جوان بود که به پاریس آمد. از 1822 تا 1828 فعالیت عظیم ادبی از خود نشان داد و پی درپی کتابها تألیف کرد. مدتی از عمر را نیز به اداره ٔ چاپخانه و امور چاپی گذارند. در 1829 کتبی بنام «اژنی گرانده « »باباگوریو« »روستاییان » انتشار داد. در آثار خویش بیشتر به توصیف و نمایش احوال اجتماعی زنان متوجه بود، در وصف و تعریف اشخاص داستانهای خویش چنان مهارت بکار برده است که قهرمانان حکایاتش امروز اغلب در فرانسه مثل شده اند. بالزاک بیش از 90 داستان پرداخته است.و رجوع به تاریخ قرن نوزدهم و معاصر تألیف آلبرماله ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.

بالزاک. (اِخ) (ژان لوئی گز) ادیب فرانسوی از اهالی آنگولم که بسال 1594 م. تولد یافت و در سال 1654م. درگذشت. به هلند و ایتالیا سفر کرد و سپس به پاریس بازگشت. نامه های او معروف است. وی قسمتی از عایدات نویسندگی خود را وقف بیمارستان آنگولم کرده است.


رمان

رمان. [رَ] (نف) ترسو و هراسان و گریزان. (ناظم الاطباء). شمان. (از برهان قاطع). رمنده. در حال رمیدن. رجوع به رمیدن شود:
بیابانی از وی رمان دیو و شیر
همه خاک شخ و همه ره کویر.
فردوسی.
رمان دید از او نامداران خویش
بر آنسان که بیند رخ گرگ میش.
فردوسی.
شد آن لشکر گشن پیش تورگ
رمان چون رمه ٔ میش از پیش گرگ.
اسدی.
هوا جای خاک و زمین جای خون
رمان ژنده پیلان و گردان نگون.
اسدی.
آنکه از گربه ای رمان باشد
کی خدای همه جهان باشد.
سنائی.

رمان. [رُم ْ ما] (ع اِ) انار و آن شش مزه دارد مانند سیب. (آنندراج). نار: فیهما فاکهه و نخل و رمان. (قرآن 68/55). رجوع به انار شود.

رمان. [رُم ْ ما] (اِخ) نام قصری است در واسط عراق و ابوهاشم یحیی بن دینار رمانی بدانجا منسوب است. (معجم البلدان).

رمان. [رُم ْ ما] (اِخ) نام کوهی در سرزمین طی واقع در غرب کوه سلمی از کوههای طی. خالدبن ولید رابا جمعی از مرتدین در این ناحیه محاربه ای رخ داد و آنها دوباره به اسلام بازگشتند. (از معجم البلدان).

رمان. [رُ] (فرانسوی، اِ) کتاب قصه و افسانه که عموماً واقعات ممکنه است برخلاف افسانه های قدیم که بیشتر محالات بوده. (فرهنگ نظام). رمان سابقاً به نوشته ها و داستانهائی واقعی یا تخیلی اطلاق می شد که به نظم یا به نثر بزبان «رمان » نوشته شده باشد، اما امروز به داستان یا اثری خیالی و تصوری اطلاق می شود که به نثر نوشته شده و شامل ماجراهائی باشد که برای سرگرم ساختن و جلب نظر و افکار خوانندگان نوشته شود. رمان در اصل به نوشته یا داستان و مقاله ای اطلاق می شود که به زبان «رمان » نوشته شده باشد. از قرون متوالی به این طرف قسم اعظم این نوشته ها و مقالات به صورت داستانهای روایتی و در قالب شعر و نثر بیان می شده و زبان بیان این داستانها همان زبان رمان بود. تحقیق در اصل و منشاء نوع خاصی از داستان که ما امروزه به نام رمان می خوانیم کاری سهل و ساده نیست. این مسأله محقق است که بسیاری از آن خصائص و صفاتی که محققان و منتقدان برای رمان برمی شمارند در ادیسه ٔ همر وجود دارد. و نیز داستانهای معروف نویسندگان یونان قدیم واجد اختصاصات و شرایطی است که امروزه برای رمان قائل هستند. در طول قرون وسطی و مخصوصاً از قرن یازدهم به این طرف منابع مختلفی برای پرداختن رمان در اختیار نویسندگان وجود داشت و داستانهائی که نوشته می شد دارای خواصی بود که ما امروزه آنها را داستانهای تخیلی می نامیم و غالباً به زبان شعر بیان می گشت. مهمترین منابعی که نویسندگان این دوره از آنها الهام می گرفتند عبارت بود از شرح احوال قدیسین مسیحی، داستانهای مربوط به اقوام قدیم شبه جزیره ٔ اسکاندیناوی، داستانهای مربوط به ساکنان قدیم فرانسه، افسانه های قدیم کشورهای انگلستان و آلمان، اساطیر قدیم یونان و روم مانند زندگی اسکندر و فتح تروی و امثال آنها. چنانکه گفته شد در طول قرون وسطی مهمترین منبع الهام نویسندگان افسانه های مربوط به دین مسیحیت و شهدای دین عیسی و شرح زندگانی قدیسین مسیحی بود و در این مدت مدید نویسندگان و هنرمندان تابع مقررات خشک و سختگیریهای دستگاه پاپ بودند و برای بیان افکار و تخیلات خود آزادی وفراغ بال نداشتند و اگر نویسنده ای یا هنرمندی اثری به وجود می آورد که کوچکترین مغایرتی با معتقدات خشک و بی اساسی که دستگاه روحانی مسیحیت به مردم تحمیل می کرد، داشت از طرف پاپ تحریم می شد و نویسنده و یا هنرمند مورد لعن و تکفیر قرار می گرفت. اما از اواخر قرن شانزدهم نسیم آزادی کم کم وزیدن گرفت و جنبشی در کلیه ٔ شؤون علمی و ادبی و اجتماعی و سیاسی اروپا پیدا شد و نویسندگان و هنرمندان نیز زنجیر اسارت پاپ را از پای اندیشه و احساس خود گشودند و آزادوار در آفرینش شاهکارهای ادبی و هنری به کوشش پرداختند. بنابراین رمانهایی که در این دوره نوشته شد دیگر از صبغه ٔ دینی چندان برخوردار نیست و منبع الهام نویسندگان را غالباً داستانهای مربوط به یونان و روم قدیم و ادبیات قبل از مسیحیت تشکیل می دهد و آثار گرانبهای ادبیات اروپا چه از نظر کیفیت و چه از حیث کمیت از این دوران است و با آثار ادبی قرون وسطی به هیچ وجه قابل قیاس نیست و از آن تاریخ تا زمان حاضر بر حسب اوضاع سیاسی و اجتماعی مکتبهای گوناگونی مانند کلاسیک و رمانتیسم و رئالیسم و سوررئالیسم و ناتورالیسم در ادبیات اروپا پیدا شد و هر کدام از این سبکها پیروان گوناگونی از میان نویسندگان پیدا کرد و داستانهای مختلفی در هر یک از مکاتب ادبی بوجود آمد که هر یک اسلوبی خاص در داستان پردازی دارد و دارای اختصاصات و صفاتی است که آن را از دیگر انواع سبکهای گوناگون ادبی امتیاز می بخشد. (نقل به اختصار از دائرهالمعارف بریتانیکا).و رجوع به مکتبهای ادبی تألیف رضا سیدحسینی شود.


رمان بری

رمان بری. [رُم ْ ما ن ِ ب َرْ ری] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به رمان البر شود.


رمان السعالی

رمان السعالی. [رُم ْ ما نُس ْ س ُ] (ع اِ مرکب) رمان السعال. خشخاش. (اختیارات بدیعی). خشخاش سفید. (اقرب الموارد) (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی). و رجوع به رمان السعال شود.

سخن بزرگان

اونوره دو بالزاک

هیچ گاه در زندگی نمی توانید محبتی بهتر، بی پیرایه تر و حقیقی تر از محبت مادر خود بیابید.

سنت در هنر به منزله ی کتاب الفبا است، اما جز این ارزشی ندارد.

بزرگترین مانع بر سر راه ابراز اخلاص به دیگران، کنار نیامدن با خود است.

استعداد بزرگ بدون اراده بزرگ وجود ندارد.

یک زن بدون عشق هیچ است؛ زیبایی بدون کامرانی پشیزی ارزش ندارد.

کمال زن در مادر بودن است. زنی که مادر نباشد موجود ناقصی است.

عشق، سپیده دم ازدواج است و ازدواج، شامگاه عشق.

زن خوش آیند و دوست داشتنی زنی است که همه او را می بینند. به همین علت است که هنرپیشگان این همه محبوبیت دارند.

خانه بدون زن، گورستان است.

حساسیت، عشق، تحمل و فداکاری، زندگی زن را تشکیل می دهد.

ازدواج های غیر متناسب مانند پارچه های ابریشمی و پشمی است که سرانجام ابریشم، پشم را خواهد برید.

نابغه کسی است که پیوسته افکارش را از قوه به فعل در می آورد.

ایده ها سرمایه ای هستند که فقط وقتی به دست افراد با استعداد و نابغه می افتند، ثمربخش می شوند.

بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته کفشی را که لگدمالش می کند خوشبو می سازد.

قلب مادر به اندازهای گسترده است که همیشه میتوانید بخشش و گذشت را در آن بیابید.

مادر، یگانه موجودی است که حقیقت عشق پاک را می شناسد.

عشق، غریزه ی خاص خود را دارا است و می داند چگونه در قلبی نفوذ کند.

وقتی زنها دوستمان می دارند، ما را از هر لحاظ به دیده عقل می نگرند؛ حتی جنایات ما را. ولی وقتی علاقه ای به ما نداشته باشند، ارزشی برای فضایل مان نیز قایل نمی شوند.

هنرمند راستین باید طرفدار اصل هنر برای هنر باشد.

سعادت بسته به کار و جسارت است.

دوست داشتن بدون امید، باز هم یک خوشبختی است.

هنر سخن گفتن چیزی جز هنر زندگی کردن نیست.

معادل ابجد

رمان بالزاک

352

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری